از وقتــــی که نیستی ، من هر روز
کنـــــــــج این کافـــه می نشینم و شـــعر داغ می نوشم
و به آدمهای صامتی نگاه میکنم که
تنهاییشان را
با فـــــندکی به هم تعارف می کنند …
از وقتــــی که نیستی ، من هر روز
کنـــــــــج این کافـــه می نشینم و شـــعر داغ می نوشم
و به آدمهای صامتی نگاه میکنم که
تنهاییشان را
با فـــــندکی به هم تعارف می کنند …
عــــــــــادت دارم هر روز جای
انگشتانــــم را از روی شیشه ی مانیتور پاک کنم
،
آخر نوازش کردن عکسهایت عادت مـــــــن است …
آنقدر با تنهاییم خوگرفته ام که میخواهند ....
مرا به جرم هم جنس بازی سنگسار کنند ...
تعداد صفحات : 6